تحلیلی بر کتاب «جهان میپذیرد یا نه؛ منطق جنونآسای سرمایهداری جهانی»/ ویلیام گریدر/ انتشارات آگاه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، مجله گاه نقد در پنجمین شماره خود به تحلیل کتاب «جهان میپذیرد یا نه؛ منطق جنونآسای سرمایهداری جهانی»، نوشتۀ ویلیام گریدر از انتشارات آگاه پرداخته است که در ادامه آن را از نظر میگذرانید.
نگاهی اجمالی
ویلیام گریدر سالهای طولانی در واشنگتنپست و رولینگاستون روزنامهنگار بوده و با تجربۀ فراوان خود، کتابهای شناختهشده و پرفروشی نوشته است. او کتاب پُرحجم One World, Ready or Not? را در سال ۱۹۹۷ نوشت و انتشارات آگاه آن را در سال ۱۳۹۵ با ترجمۀ سلامت رنجبر بویاغچی به چاپ رساند. گریدر در دسامبر۲۰۱۹ (دی۱۳۹۸) در ۸۳سالگی بهدلیل نارسایی قلبی درگذشت.
گریدر در این کتاب، خواننده را به سفر دور دنیا میبرد و با توصیفات فراوان خود از کشورهای گوناگون، گزارشی دقیق از جهانیسازی میدهد و پویاییها و تضادهای اقتصاد جهانی را واکاوی میکند. بهبیان او، ما در حال تبدیلشدن به «یک جهان» هستیم و این خود پیامدهای مثبت و منفی فراوانی بهدنبال دارد. او دیدهها و تجربههای فراوان خود را از آمریکای شمالی و اروپا تا آفریقا و شرقیترین بخشهای آسیا با خواننده در میان میگذارد. حضور او در شرکتهای نامدار مالزی، چین، تایوان و... گزارشهای او در شرق آسیا در سالهای پایانی قرن بیستم را بسیار خواندنی کرده است.
نویسنده با بازدید از کارخانهها و اتحادیهها و حضور در میان مدیران کارخانهها و حتی رفتن به خانۀ کارگران، تأثیرهای جهانیسازی را بر افراد و سازمانهای گوناگون به تصویر میکشد. گریدر اقتصاد سرمایهداری و جهانیشدن آن را با ریزترین مشاهدات خود بازگو کرده و پیوند میان زنان کارگر مسلمان در مالزی با کارگران روستاهای دورافتادۀ چین و بیکاری کارگران آمریکایی را بیان میکند.
گریدر باور دارد که روند کنونی اقتصاد جهانی بهسوی فاجعهای اقتصادی و سیاسی گام برمیدارد. از نگاه او، ما نمیتوانیم این کژیها را کنترل کنیم؛ زیرا آنها با منطق اجتماعی دنیای سنتی سازگار نیستند. پیشنهاد او این است که کنترل ملی بر سرمایه شاید بتواند کمی از بدیها و کارکردهای منفی آن را کم کند.
از نگاه او، پیشرفتهای فراوان در زمینۀ حملونقل و توسعۀ شبکۀ اینترنت، بازارهای جدیدی گشوده است که سرعت تجارت در آنها بسیار بیشتر است و شرکتها و سرمایهگذاران از کشورهای گوناگون بدون درنظرگرفتن مرزهای ملی، به فعالیت میپردازند.
مروری تخصصی
گریدر کتاب خود را در چهار پاره و نوزده فصل سامان داده است. در پارۀ یکم با نام «جهان یکپارچه» او به توصیف کلیترین ایدههای خود دربارۀ جهانیشدن (و بهتعبیری دقیقتر، جهانیسازی) و ویژگیهای آن میپردازد. از همان نخستین خطهای کتاب، میتوان نگاه نگران گریدر دربارۀ جهانیشدن را درک کرد: «ماشین فوقالعاده مدرن و غولآسایی را در نظر بگیرید که هم درو و هم محصول را برداشت میکند و در عین حال همهچیز را ویران میسازد... . همۀ مرزهایی که از نظر ما معتبرند درمینوردد... و با شتابی سرسامآور که هم ما را به وجد میآورد و هم در عین حال در ما ترس ایجاد میکند، به پیش میرود... .» او در همین آغاز کتاب، نگاه دوگانهاش به جهانیسازی و اقتصاد سرمایهداری را بیان میکند: ویژگیهایی مثبت در کنار ویژگیهایی منفی و بسیار ترسناکِ فاجعۀ نظام اقتصادی. نام فصلهای این بخش، یعنی «طوفان در راه است» و «تازهها علیه کهنهها» و «شبح مارکس»، بهخوبی تصویر ذهنی گریدر را در آغاز کتاب نشان میدهد.
بهاعتقاد گریدر، حکومتها، غولهای مالی، دیکتاتورها، دموکراتها و هیچکس دیگری نمیتواند ادعا کند که «نیروهای نهفته در سرمایهداری جهانی را تحت کنترل دارد». او بیان میکند که این سیستمِ ماشینِ عظیم، با نظریههای اقتصادی همسو و همگام نیست که بتوان بهراحتی آن را تحت کنترل درآورد. ولی گریدر امیدوار است انسانها و کشورها اگر بخواهند بتوانند هدایت این ماشین را در دست بگیرند.
پارۀ دوم کتاب با نام «شرکتهای ناامید» به وضعیت کار و دستمزد در روزگار جهانیشدۀ کنونی میپردازد. گریدر این بخش را با شرح حضور خود در کنگرۀ صدمین سال اتحادیۀ بینالمللی فلزکاران آغاز میکند و گاهی حتی به گزارش لحظهبهلحظۀ آن میپردازد. او از اتحادیههای کارگری سخن میگوید و بحث تفاوت دستمزدهای کارگران در کشورهای گوناگون را به میان میکشد، تفاوتی که گاهی دستمزد یک روز کارگر در یک کشور آسیایی را با دستمزد یک ساعت کارگر در اروپای غربی برابر میسازد.
گریدر از لشکر بیپایان بیکاران در کشورهای گوناگون، بهویژه چین، سخن میگوید و تأثیرهای آن بر دستمزدهای افراد را واکاوی میکند. فصل پنجم کتاب با نام «چشمانداز ۲۰۲۰» دیدگاهها و پیشبینیهای او دربارۀ مالزی و چشماندازهای توسعۀ آن است. او این چشمانداز را بر اساس رشد اقتصادی ۷درصدی مالزی و برنامههای دولت آن برای سالهای آینده بنا نهاده است.
فصل ششم، از «اتوماسیون هوشمند» و تأثیرهای آن بر میزان بیکاری کارگران و جانشینشدن دستگاههای اتوماتیک و رباتها بهجای آنها سخن میگوید. گریدر رقابت فناوری میان شرکتها و ملتهای گوناگون را بررسی کرده و ماجرای این را که «تندترها» چگونه «کندترها» را میبلعند، بازگو میکند. این افزایش سرعت تولید در نهایت به مازاد تولید و انباشت بیش از اندازۀ محصولات میرسد، جایی که عرضه از تقاضا پیشی میگیرد و بحران انباشت رخ مینماید.
در ادامۀ پارۀ دوم، به فصل نهم با نام «سرمایهداری تعاونی» برمیخوریم که دیدگاههای نویسنده دربارۀ روابط میان شرکتها و قطبهای اقتصادی گوناگون را روشن میسازد. گریدر بیان میکند که: «تقریباً همۀ شرکتهای مهم با رقبای خود به همکاری پرداختهاند» که بخش بزرگی از آن، افزایش همکاریهای چندملیتی میان این رقبای پیشین است.
در ادامه، نویسنده بحث را به فناوری «نیمههادی» میکشاند و صفحات متعددی را به آن اختصاص میدهد و از اتحاد و همکاری سه ابرقدرت جهانی در زمینۀ تراشههای حافظه و توافقات میان آنها برای دردستداشتن انحصار بازار پرده برمیدارد.
«آخرین خریدار» نام فصل دهم کتاب و واپسین فصل پارۀ دوم است. آمریکا که آخرین خریدار محصولات جهان شناخته میشد و مازاد تولید بخش بزرگی از دنیا را میخرید، اکنون به پایان راه خود رسیده است و این آخرین راه برای فرار از مازاد تولید، دیگر نمیتواند پاسخگوی عرضۀ بیش از تقاضای جهان باشد. گریدر سقوط اقتصادی آمریکا را مسلّم فرض میکند و بهدنبال پاسخ این پرسش میگردد که زین پس تولیدات فراوان دنیا به کجا رهسپار خواهند شد؟ آیا ژاپن عرضۀ بیش از اندازۀ خودرو خود را متوقف خواهد کرد؟ آیا کشورهای گوناگون حاضرند بخشهایی از صنعت تولیدی خود را تعطیل کنند؟ اینها مشکلاتی هستند که میتوانند تجارت جهانی را در هم بشکنند.
نویسنده در پارۀ سوم کتاب با نام «سرمایۀ دیوانه»، نخست به «کیمیاگران» میپردازد، بازیگران عرصۀ اقتصاد و ارز و بازار بورس که سهم باارزشی در تغییرات رخداده در اقتصاد جهانی ایفا میکنند. او چند صفحهای دربارۀ جورج سوروس مینویسد و معاملههای کلان و عجیب او را بررسی میکند. او در ادامۀ پارۀ سوم، از اختلالهای نظام بانکی و نقش بانکهای مرکزی در آنها، از سیاستهای ضدتورمی و نقش دولتهای کشورها در رشد اقتصادی و فراتر از آن در اقتصاد جهانی سخن میگوید. گریدر معتقد است سرمایۀ مالی را باید تحت کنترل درآورد و این اولویت اول را در میان کارهای دیگر دارد. از طرفی، او اتحاد بازارهای مالی مهم همچون نیویورک، لندن، فرانکفورت، توکیو و هنگکنگ را برای درهمشکستن قدرت سرمایه ضروری میداند.
گریدر در فصل چهاردهم و واپسین فصل پارۀ سوم، شش پیششرط مهم برای دستیابی به نظم نوین جهانی را توضیح میدهد. مالیات از سرمایه، اصلاح شرایط تجارت جهانی، افزایش سطح دستمزدها، بخشودگی بدهی برای وامگیرندگان، اصلاح نظام بانکی در جهت نظام رشدمحور و اولویتبخشیدن به کار و دستمزد در اقتصاد ملی، پیششرطهای مدنظر نویسنده هستند.
در پارۀ چهارم کتاب، گریدر به بیان روی تاریک چهرۀ اقتصاد جهانی همت میگمارد و بحث را با آتشسوزی کارخانه در تایلند در سال ۱۹۳۳ و کشتهشدن ۱۸۸ کارگر و زخمیشدن نزدیک به ۵۰۰ تن از آنان آغاز میکند. جانباختن ۸۴ زن دیگر در چین تنها شش ماه پس از حادثۀ پیشین و جانباختن ۲۵ نفر در آتشسوزی مرغداری در آمریکا، دنبالۀ سخن نویسنده را کامل میکند. گریدر اقتصاد بازار آزاد را مقصر این رخدادها میداند و تقصیر را تنها در طمع و رفتار خانوادههای ثروتمند صاحب مشاغل نمیبیند.
در فصل هفدهم، کتاب به «رفاه کارگران» میپردازد و نویسنده در نخستین خط این فصل میگوید: «در بازار جهانیِ توأم با تجارت آزاد، بهجز انسان، همهچیز آزاد به نظر میرسد.» گریدر از حقوق نخستین افراد و حضور اتحادیههای کارگری در کشورهای گوناگون مینویسد و سرکوب کارگران در آمریکا، اندونزی و چین و کشورهای گوناگون را بررسی میکند.
گریدر در پایان کتاب، دیدگاه خود مبنی بر شکست نظامهای کمونیستی را بیان میکند؛ ولی باور دارد که انتقادهای اصلی مارکس از نظام سرمایهداری، هنوز به قوّت خود باقی است و تناقضهای موجود در این نظام، تأثیر خود را بر آیندۀ آن خواهند گذاشت.
درآمدی تحلیلی
یکی از نخستین انتقادهایی که باید به این کتاب وارد کرد، ترجمۀ نام آن در چاپ فارسی است. گریدر نام کتاب خود را One World, Ready or Not? گذاشته است که باید آن را به «یک جهان، آماده (هستیم) یا نه؟» ترجمه کرد. ولی در چاپ فارسی نام کتاب «جهان میپذیرد یا نه؟» ترجمه شده است. One World یا یک جهان، تکیهگاه اصلی و دال مرکزی کتاب گریدر دربارۀ جهانیشدن و بازار جهانی است که نام فارسی هرگز این تکیه را منتقل نمیکند.
گریدر همچنین بسیاری از مشکلات اقتصاد کنونی جهان را به نبود هماهنگی و توازن در عرضه و تقاضا پیوند میزند و مازاد تولید را ریشۀ مشکلات بزرگ میداند. افزون بر این دیدگاه نادرست، او راهحل این مشکل را نیز در افزایش تقاضا میبیند، نه در کاهش تولید. از دید او، تشویق به خرید کالاهای بیشتر در ازای پرداخت دستمزد بیشتر، مشکل تولید مازاد را برطرف میکند. ولی این یکی از دامها و تناقضهای اقتصاد سرمایهداری است که میتوان گفت خودِ گریدر نیز در آن اسیر شده است.
گریدر در کتاب خویش از آمار و ارقام و دادههای بسیاری بهره میبرد؛ ولی این دادههای فراوان برای بررسی و تحلیلِ پسینی نیستند؛ بلکه در جهت اثبات دیدگاه پیشینی نویسنده و نگاه خاص او به مسائلاند. گریدر برای اثبات سخنان خود، این آمار و ارقام فراوان را به خدمت میگیرد. سیاهنمایی و بدبینی یکی دیگر از اتهامهایی است که به کتاب گریدر وارد شده است. گزارش گریدر در کتاب خود بسیار دقیق و ریزنگر است؛ ولی برخی از منتقدان سایۀ تاریکی را که بر تمام کتاب افتاده، بیش از اندازه میدانند.
نویسنده باور دارد که فرایند جهانیشدن، رقابت در عرصۀ سرمایه را شدت بخشیده است. میتوان این دیدگاه او را نقد کرد و پرسید که آیا همین فرایند جهانیشدن، به انحصار چندملیتی و اتحاد قدرتهای خاص با یکدیگر برای نابودکردن ضعیفترها کمک نکرده است؟ اگر در گذشته بنگاههای کوچک تنها مجبور به رقابت در منطقه و کشور خود بودند، امروزه دیگر توان رقابت با همۀ جهان عملاً از میان رفته است.